خیلی ساده و یهویی، انگار که کسی غبار رو از تنم میته، رها شدی از من، رهاشدم از تو و پخش شدی توی هوا. هضمش و حتا فکرش هم عجیبه که دیگه این وویسها و این صداها واین طرز بیان کلمه ها چقدر نا آشنان برام.انگار هیچوقت نمیشناختمت.

دارم فکرمیکنم که چی شد! هیچی یادم نیست.تو شیفت دیلیت شدی انگار.هیچی ازت یادم نیستبدون هیچ حرفی و هیچ حسی ترکت میکنمدلم شکسته و حتی یادم نیست که چرا!

اما یادم هست که تو هیچوقت منو جدی نگرفتی، درست مثل مرگ که هیچوقت زندگی رو جدی نمیگیره


مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها